((این داستان واقعیست))

برای انسان نابینا شیشه و الماس یکی است..اگر کسی قدر تو را ندانست فکر نکن تو شیشه ای...او نابیناست

((این داستان واقعیست))

برای انسان نابینا شیشه و الماس یکی است..اگر کسی قدر تو را ندانست فکر نکن تو شیشه ای...او نابیناست

۴۷

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی

ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم

بلا گردان آن رندم که با زخم دو صد خنجر

به پیش هر کس و ناکس، پی مرهم نمی گردم

در این دنیای تنهایی ، که لبریزست ز دیوانه

عجین سایه ی خویشم، پی آدم نمی گردم

***************************************************

سلام دوستای گلم..

اول خبرای این چند روز..

1- این چند روز مخصوصاً دادگاه نرفتم ولی از دادگاه تجدید نظر برام ابلاغ اومد که آذر برم اونجا (ظاهراً دودو برای ماهی یک سکه تقاضای اعاده دادرسی کرده....من نمی دونم مگه اعاده دادرسی نباید طبق ماده 426 و 427 آئین دادرسی مدنی بررسی بشه.؟!)به هر حال مهم نیست...حتی اگر رای بدن ماهی یه ربع سکه اصلاً اهمیتی نداره...(هر چند سعیم رو می کنم که حقم رو بگیرم)...چون برای من قضیه فعلاً قضیه ی خرسه و موی خرسه و کندن اون مو و ایناست...والا شکر خدا محتاج سکه ی اون نیستم..(همونطور که تا به حال نبودم)

2-با خواهرم و ٢ تا دخترای برادرم 4  نفری رفتیم استخر..حســـــابی چسبید...بچه های شمال غرب تهران ،استخر مجموعه ورزشی توحید  استخر تمیز و خوبیه و چون وابسته به شهرداریه قیمتش هم فوق العاده مناسبه(3000 تومان با سونای خشک و بخار و جکوزی،من استخرای زیادی رو تست کردم...حتی قصر موج و مجموعه انقلاب ولی اینجا فرق فوکوله)...نکات قابل اهمیتش یکی نزدیکیش به خونه است و دومیش تخصیص دو تا استخر مجزا به خانمها و آقایونه ...(که از نظر من خیلی مهمه)...کسی اگر خواست بگه تا آدرس بدم...

3- با خواهرم رفتیم نمایشگاه رسانه ....خیلی عالی بود...هم تنوعش...هم  قیمتش و تخفیفهای خیلی خوبش..به طور مثال دو بسته ، هر بسته شامل۴ عدد DVD نرم افزارهای 2009 king که بیرون16000 تومان قیمت داشتن خریدم 10000 تومان...خلاصه من اینها رو خریدم و  80-70 هزار تومان هم پیاده شدم...ولی CD  هایی رو که می خواستم و مدتها دنبالش بودم رو پیدا کردم.ضمناً غرفه بازیهاش هم جالبه...تا 18 مهر از ساعت 9 صبح تا 9 شب دایر هست...تونستین حتماً یه سر برین.در ضمن اگر دانشجو باشین بعضی غرفه هاش تخفیفهای عالی دانشجویی هم دارن.

4- با خواهرم یهو هوسی  اینها رو درست کردیم...

5- نامزدی پسر عموی گلم هم دعوت شدیم که متاسفانه چون روی کارت زدن از 9 تا پاسی از شب جمعه و شنبه هم نمی تونیم برگردیم تهران من احتمالاً نمی تونم برم(چه با مزه ..من نمی دونستم و برای همین وقتی کارت رو دیدم تعجب کردم...ظاهراً شمالیها رسم دارن یه سری مهمونها رو بعد از شام دعوت کنن...البته ما از شام دعوتیما فقط روی کارت اینطوری نوشتن..ولی خوب  بیشتر مهمونا از بعد شام میان...نامزد پسرعموم شمالیه)..مراسم دقیقاً نزدیک زمان دادگاه منه...حیف شد...ولی از صمیم قلب امیدوارم خوشبخت بشن...

6-یه کار دیگه هم با خواهرم در شرف انجام داریم که هر وقت قطعی شد می گم...

خلاصه فعلاًحسابی سر خودمون رو گرم کردیم.

حالا ادامه سفر نامه...

****************************************************

جمعه 13 شهریور ساعت 9 از خواب بیدار شدیم.

بعد از انجام کارها وسایل رو برداشتیم و حرکت کردیم به سمت جنگل ونوشه...یه جای فوق العاده دنج تو دل جنگل و دور از جاده پیدا کردیم...نزدیک جاده یه کم شلوغ بود و ما به دنبال آرامش بودیم...برای همین تا می تونستیم از جاده و شلوغی دور شدیم...ناهار رو خوردیم و با خواهرم قرانهامون رو خوندیم و و شوهر خواهرم تو این فاصله این بلالها رو برامون کبابی کرد...

یه قسمت جنگل  پر از قورباغه های ریز و کوچیک بود...که اگه نزدیکت نشن از دور خوشگلن...این هم نمای روبروش نیشخندکه چون رسیدم بپره روم زود عکس گرفتم....اگر کیفیتش خوب نیست ببخشید...اینم یکی دیگه..

این حشره هم بدجور دنبال من کرده بود...یعنی هر جا می رفتم دنبال من بود...منم که به شدت از زنبور وحشت دارم فکر کردم این بدبخت هم از این زنبور گنده هاست و جیغ می زدم و می دویدم...شوهر خواهرم هم اومد کمکم و با بادبزن زدش و  این بیچاره یه مدت رفت تو حس  و بیهوش شد و بعد نیم ساعت که حالش یه کم جا اومد پرواز کرد رفت...راستش رو بخواین بعد که فهمیدم زنبور نبوده و زدیمش حالم گرفته شد ولی وقتی حالش خوب شد خیالم راحت شد...

تا عصر نشستیم...

عصر حرکت کردیم سمت دریا...بازم همه رفتن تو آب و بازم من و خواهرم موندیم کنار دریا و در عوض خودمون رو به یه هات چاکلت اساسی مهمون کردیم ...تا غروب که چه عرض کنم تا شب کنار دریا موندیم و شب اومدیم نور و بابام و شوهر خواهرم یه عالمه ماهی خریدن (نمی دونین از این قضیه چقدر خوشحال شدمدروغگو!!!!آخه من عاشق ماهی و بوی خوششمسبز!!!!)

شام رو خوردیم و مامان اینا ماهی رو خوابوندن تو نمک و ادویه تا فردا...

بعد یه شب نشینی و چای و میوه و بعدم لالا...

شنبه ١۴ شهریور چندین بار از خواب بیدار شدم که چون می دیدم بقیه هنوز خوابن باز می خوابیدم...دیگه اون روز ترکوندیم و ساعت١١صبحانه خوردیم و بعد از انجام کارهامون حرکت کردیم به سمت لاویج...از این جاده گذشتیم و رسیدیم اینجا و ناهار رو نزدیک این پل خوردیم( من و پسر خواهرم همبرگر و بقیه ماهی)...بابام برای کوهنوردیش یه عالمه چوبدستی خوب پیدا کرد...بعدم همون جا قرانهامون رو خوندیم و تا بعد از ظهر نشستیم ...ولی چون دیگه آمادگی رفتن به آبگرم رو نداشتیم بیخیالش شدیم و برگشتیم...شوهرخواهرم تو جاده پنچر کرد ...زاپاسش هم پنچر بود ولی شکر خدا وسایل داشت وتونستیم تا شهر خودمون رو برسونیم..رسیدیم ویلا...چای خوردیم و قرارشد فردا به سمت تهران حرکت کنیم....مامان و خواهر برای فردا ناهار کباب تابه ای درست کردن و من و بابام هم کمی اتاقها رو مرتب کردیم و جارو زدیم و وسایل رو آماده کردیم...شوهر خواهرم و پسرش هم رفتن ماهیگیری..

ما هم شب بعد از انجام کارهامون رفتیم تو محوطه برای قدم زنی و این عکسها رو گرفتیم

١ و ٢ و ٣

شوهر خواهرم وقتی برگشت با اینکه برای برای دوشنبه کار داشت می گفت فردا شب رو هم بمونیم و بعد حرکت کنیم ولی در نهایت قرار شد همون فردا (یکشنبه) برگردیم...

قسمت آخر سفرنامه انشالله در پست بعد....

****************************************************

پ.ن.١: اگه دلتون خواست به این لینک یه سر بزنین...این یه ختم قران جهانیه و نکته قابل توجهش اینه که بعد از ایران بیشترین شرکت کننده ها از امریکا و بعد انگلستان و بعد هم کانادا هستن...مقدارش هم دست خودتونه...یا شبی 10 آیه یا شبی یک صفحه یا شبی یک حزب که من شبی یک صفحه رو انتخاب کردم.

پ.ن.٢:سفرنامه که تموم بشه دیگه پستهام انقدر طولانی نخواهد بود .

پ.ن.٣: مناجات نامه حسن زاده آملی:

الهی ، هراس حسن از خویش بیش از اهرمن است،‌ که این دشمن بیگانه است و آن آشنا و همخانه...

الهی، حسن روزگاری نگذرانید ، بلکه روزگار بر او گذشت..

الهی، اگر حسن مال می یافت و حال نمی یافت، از حسرت چه می کرد؟!

برگشتنی هم تو جاده اینها و اینها و اینها رو دیدیم...وقتی بابام به صاحبشون گفت حاج آقا خوش به حالتون گفت همه زندگی ما همینه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد